زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت پدر
با ضربتی تـمامِ تنت سرخ گشته است بابایِ خـستهام! بدنت سرخ گشته است فوّاره زد ز فـرقِ سرت خـون تـازه و سر پنجههای بت شکنت سرخ گشته است جاری شده ست خونِ عجیبی به صورتت ای وایِ من که تا دهنت سرخ گشته است این بارِ دوّم است که آستین دهن گرفت بالا سرت ببین حسنت سرخ گشته است صورت گذاشت بر رُخِ تو دل غمین حسین رویِ کبودِ بیکفـنت سرخ گـشته است شانه زدی به گـیـسویِ طفـلانِ بیپـدر حالا دو دستِ شانه زنت سرخ گشته است |